سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من از آنچه نمی دانید نمی ترسم؛ ولی بنگرید در آنچه می دانید چگونه عمل می کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

یارمهربان

Powerd by: Parsiblog ® team.
میلاد نور(دوشنبه 87 تیر 3 ساعت 4:15 عصر )

مدت‌ها بود که زنان عرب از خدیجه همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر ازدواج با آن حضرت، فاصله گرفته بودند.

هاله‌ای از غم و اندوه او را گرفته بود و در خانه هیچ مونسی نداشت تا در نبود پیامبر صلی الله علیه و آله با او انس بگیرد که ناگه سکوت مطلق شکسته شده و جنین با مادر خود سخن گفته و دلداریش می‌دهد. این بماند که در این مدت با مادر خود چه می‌گفت و چه می‌شنید زیرا تاریخ به درستی از این گفتگوهای اسرارآمیز پرده بر نداشته چرا که مادر مؤ منان آن را در هاله‌ای از ابهام گذارد. راستی این جنین کیست و حقیقت او چیست که ماهها با مادر سخن می‌گوید و او آنها را از پیامبر صلی الله علیه و آله کتمان می‌کند.

نوشته‌اند روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه شد شنید که خدیجه با کسی سخن می‌گوید! از روی تعجب پرسید: ای خدیجه! با که سخن می‌گویی؟!

گفت: با این جنین که در شکم دارم، اوست که با من سخن می‌گوید و مایه انس من شده است .

پیامبر فرمود: ای خدیجه بدان این جبرئیل است که به من می‌گوید: این جنین دختر است و خداوند نسل مرا از او قرار داده و از نسلش امامانی به عنوان جانشین من معین خواهد کرد.(1)

آری؛ جهان در انتظار مقدم عالی‌ترین نمونه زن بود که تاکنون به خود ندیده بود، که با میلادش برای زنان عالم هستی، الگو و اسوه قرار گیرد.

و اینک ... نزدیک زایمان خدیجه شده،از زنان عرب درخواست کمک کرد، اما آنها از روی کینه و دشمنی که با وی داشتند پاسخ منفی دادند و از هر گونه کمک امتناع ورزیدند.

او در این فکر بود که چه کند و چه کسی در این مشکل به کمکش ‍ می‌شتابد... ناگهان حضور چهار زن بلند بالای سیاه چهره را که گویا از زنان بنی هاشم بوده باشند، در خانه احساس نمود.

خدیجه از دیدن آنها لرزه بر اندامش افتاد چرا که تا کنون آنها را ندیده بود...یکی از آنها گفت: ای خدیجه! غم مخور؛ چرا که ما فرستادگان پروردگار تو می‌باشیم ما خواهران تو هستیم . من ساره و این آسیه دختر مزاحم و آن مریم و آن یکی کلثم خواهر موسی بن عمران است . خدای ما را فرستاد تا در امر زایمان تو را یاری نماییم .

پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: ای خدیجه بدان این جبرئیل است که به من می‌گوید: این جنین دختر است و خداوند نسل مرا از او قرار داده و از نسلش امامانی به عنوان جانشین من معین خواهد کرد

این چهار زن در طرف راست و چپ و پیش رو و پشت سر خدیجه قرار گرفتند، لحظاتی چند این مولود با سعادت قدم به عرصه گیتی نهاد...آن مولود فاطمه بود... او بدنیا آمد تا زمین را نورانی کند، پس از آن که آسمانها را از نور خود منور ساخته بود.از این روی به هنگام ولادت فاطمه نوری از وجودش پدیدار شد که تمام خانه‌های مکه را در هاله‌ای از نور فرو برد و در شرق و غرب عالم هستی جایی نبود که نور فاطمه در آن جا نتابیده باشد.

فاطمه علیهاالسلام را با کوثر شستشو داده و در دو پارچه سفید پیچیده و از او خواستند تا سخن گوید.

فاطمه به اراده پروردگار، لب به سخن گشوده و رسالت و پیامبری محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام و امامت یازده فرزندش را گواهی داد.(2)

مورخان سال روز میلاد با سعادت فاطمه را بیستم ماه جمادی امثالی سال پنجم بعثت نگاشته اند.

مرحوم مفید درباره این روز مبارک می‌نویسد:

روز بیستم ماه جمادی الاخر روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله متولد گردید و آن روزی است که همه ساله شادی و سرور مؤ منین تجدید می‌شود، از این روی مستحب است که در روز میلاد فاطمه علیهاالسلام کارهای نیک انجام پذیرد و صدقه به فقرأ و مساکین داده شود.(3)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- الخرایج و الجرایج ، ج 2، ص 524.

2- همان

3-مسار الشیعه ، ص 31

 

منبع:

فاطمه علیها سلام الگوى حیات زیبا

محمد جواد مروجى طبسى


» فاطمه فلاح زاده
»» منتظرم ( نظر)

فاطمه، بهشت پیامبر(دوشنبه 87 تیر 3 ساعت 4:1 عصر )

همان که در وقت بی پناهی پناهم شد و در وقت تنگدستی، گشایشم و در سرمای سوزنده ی تکذیب دشمنان، تن پوش تصدیقم؛ مادرت خدیجه.

خدا هم نمی‌خواست او را در دل نگران و مشوش ببیند.

در آن پیام شیرین، در آن دعوت زلال، آمده بود که این چهل روز مفارقت از خدیجه را برایش پیغام کنم. و کردم، عمار، آن صحابی وفادار را گسیل کردم:

"جان من! خدیجه! دوری‌ام از تو، نه بواسطه ی کراهت و عداوت و اندوه است، خدا تو را دوست دارد و من نیز، خدا هر روز، بارها و بارها، تو را به رخ ملائکه خویش می‌کشد، به تو مباهات می‌کند و... من نیز.

این دیدار چهل روزه ی من با آفریدگار و... ضمنا فراق تو، هم فرمان اوست. این چهل شبانه روز را تاب بیاور، آرام و قرار داشته باش و در خانه را به روی هیچکس نگشای."

من چهل افطار در خانه ی فاطمه بنت اسد می‌گشایم تا وعده ی الهی سرآید و دیدار تازه گردد.« پیام که به مادرت خدیجه رسید، اشک در چشمهایش حلقه زد و آن حلقه بر در چشمها ماند تا من در شام چهلم، حلقه از دربرداشتم و وقتی صدای دلنشین خدیجه از پشت پنجره انتظار برآمد که:

- کیست کوبنده ی دری که جز محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شایسته کوفتن آن نیست؟ گفتم:

-محمدم.

دخترم! شادی و شعفی که از این دیدار در دل مادرت پدید آمد، در چشمایش درخششی آشکار می‌گرفت. افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان آمده بود، طرف‌های غروب جبرئیل، آن ملک نازنین خداوند، با طبقی در دست، آمد و کنار نشست. سلام حیات آفرین خدا را به من رساند و گفت که افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب جل و علا- از بهشت برایت هدیه کرده است.

در پی او میکائیل و اسرافیل هم آمدند- خدا ارج و قربشان را افزون کند- جبرئیل با ظرفی که از بهشت آورده بود، آب بر دست هایم می‌ریخت، میکائیل شستشویشان می‌داد و اسرافیل با حوله لطیفی که از بهشت همراهش کرده بودند، اب از دستهایم می‌سترد.

ببین دخترم! جان پدرت به فدایت که همه ی مقدمات ولادت تو قدم به قدم از بهشت تکوین می‌یافت.

این را هم بازبگویم که تو اولین کسی هستی که به بهشت وارد می‌شوی. تویی که بهشت را برای بهشتیان افتتاح می‌کنی...

یک بار عایشه گفت: چرا اینقدر فاطمه را می‌بویی؟ چرا اینقدر فاطمه را می‌بوسی؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره می‌گیری؟ گفتم: » خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوی بهشت می‌شنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضای من در گروی رضای فاطمه است، رضای خدا در گروی رضای فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضای فاطمه بهشت خدا.« فاطمه جان! خاطر تو را نه فقط بدین خاطر می‌خواهم که تو دختر منی، تو سیده ی زنان عالمیانی، تو برترین زن عالمی، خدا تو را چنین برگزیده است و خدا به تو چنین عشق می‌ورزد.

آن روزها که مرا در حرا با خدا خلوتی دوست داشتنی بود، جبرئیل؛ این قاصد میان عاشق و معشوق، این رابط میان عابد و معبود، این ملک خوب و پاک و صمیمی، این امین رازهای من و پیام‌های خداوند، پیام آورد که معبود، چهل شبانه روز تو را می‌خواند، یک خلوت مدام چهل روزه از تو می‌طلبد... و من که جان می‌سپردم به پیام‌های الهی و آتش اشتیاقم زبانه می‌کشید بادم خداوندی، انگار خدا با همه بزرگی‌اش از آن من شده باشد، بال درآوردم و جانم را در التهاب آن پیام عاشقانه گداختم.

آری، جز خدا و جبرئیل و شوی تو کسی چه می‌دانست حرا یعنی چه؟ کسی چه می‌داند خلوت با خدا یعنی چه؟ اما... اما کسی بود در این دنیا که بسیار دوستش می‌داشتم- خدا همیشه دوستش بدارد- دل نازکش را نمی‌توانستم نگران و آزرده ی خویش ببینم.


» فاطمه فلاح زاده
»» منتظرم ( نظر)

روز مادر مبارک باد(دوشنبه 87 تیر 3 ساعت 3:56 عصر )

سالروز میلاد دخت نبی اکرم حضرت فاطمه زهرا بر تمامی زنان مسلمان ومادران دلسوز مبارک باد


» فاطمه فلاح زاده
»» منتظرم ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
میلاد نور
فاطمه، بهشت پیامبر
روز مادر مبارک باد
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 1  بازدید
بازدیدهای دیروز: 0  بازدید
مجموع بازدیدها: 3603  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

» پیوندهای روزانه «
» اشتراک در خبرنامه «